فهرست مطالب

میهمان در مذبح میزبان!

میهمان در مذبح میزبان!

تمام آنچه گفته شد مقدمه اى براى مطرح كردن سؤال دیگرى بود. همه ما شنیده ایم كه مردم كوفه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را براى امامت و خلافت به كوفه دعوت كردند. این دعوت در زمانى صورت گرفت كه معاویه از دنیا رفته و در تمام بلاد اسلامى براى یزید بیعت گرفته بودند. حتى در خود مدینه كه پایگاه و مركز دنیاى اسلام است، مدینه اى كه امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)، و بزرگان اصحاب در آن زندگى مى كردند، شهرى كه مردم آن به طور دائم با قرآن و كلام پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در ارتباط بودند، جایى كه مردم آن، امام حسین(علیه السلام) را بر دوش پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) دیده بودند، و سخنان فراوانى در مورد آن حضرت از زبان پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیده بودند اما همه این مردم و یا حداقل افراد سرشناس آنها كه قابل اعتنا بودند، همه به جز چند نفر با یزید بیعت كردند. در چنین شرایطى كه مردم مكه، مدینه، شام و بلاد دیگر با یزید بیعت كرده بودند، مردم كوفه براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نامه مى نویسند و از آن حضرت درخواست مى كنند كه به كوفه بیاید. این اقدام مردم كوفه نشانه این است كه تعلیمات امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این مردم تأثیر گذاشته بود و با توجه به چنین تأثیرى، آنها گرایش به اهل بیت(علیهم السلام) داشتند. متن نامه هایى كه براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نوشته اند، متن هاى بسیار سنگین و مؤدبانه اى است. امّا عجیب این است كه همین كسانى كه با این سوابق و خصوصیات و با این ویژگى هاى شخصیتى، امام حسین(علیه السلام) را براى خلافت دعوت كردند، چند روز بعد به روى امام حسین شمشیر مى كشند و در میدان جنگ مى ایستند تا حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) كشته شود. چندین مرتبه امام حسین(علیه السلام) با این مردم صحبت كرد و گفت مگر خود شما این نامه ها را ننوشته اید؟ بسیارى از آنها در آن میدان حضور داشتند و براى جنگ با حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آمده بودند. حضرت خطاب به آنها مى فرماید: مگر شما نبودید كه ما را براى تشكیل حكومت علوى به اینجا دعوت كردید و قصد داشتید با من بیعت كنید؟ مگر شما نگفتید ما امام و راهنما نداریم، تو به كوفه بیا تا ما در سایه ولایت شما اتحاد پیدا كنیم، «لعل الله یجمعنا بك على الحق»1؟

آن نامه ها، دعوت ها و آن در خواست ها چه شد؟ آیا در مدت كمتر از یك ماه افكار ایشان عوض شد؟ گرچه این افراد به اهل بیت(علیهم السلام) اظهار علاقه كرده و امام حسین(علیه السلام) را هم به شهر خود دعوت كرده بودند، اما بدون شك ریشه هاى ایمان آنها خیلى قوى نبود. شناخت آنها نسبت به مسأله امامت اهل بیت(علیهم السلام)، امامت امام معصوم(علیه السلام) و وجوب اطاعت از او و معرفتى كه باید نسبت به این شخصیت هاى بزرگوار داشته باشند، شناخت هاى ضعیفى بود. درست است كه آنها از ظلم بنى امیه به ستوه آمده بودند و از تسلط آنها بر خود مى ترسیدند و همچنین به حسب وجدان فطرى و طبیعى خود، به خاندان پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) علاقه داشتند، ولى ایمان محكم و شناخت عمیقى نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و مسأله امامت و ولایت نداشتند. این ضعف شناخت موجب شد كه تحت تأثیر هجوم تبلیغات دستگاه اموى قرار گیرند. طى یك ماه عمال دستگاه عبیدالله بن زیاد، آن چنان مردم كوفه را با سخنرانى ها و عوامل طبیعى خود تحت تأثیر قرار دادند كه فكر آنها تغییر كرد. ولى ضعف شناخت، تنها عامل مؤثر نبود. بلكه عامل مهم تر، گرایش هایى بود كه دشمنان اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) از آنها استفاده كرده و مردم كوفه را از مسیر خود منحرف كردند. این گرایش ها هوس ها و آرزوهایى بود كه در دستگاه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) برآورده نمى شد. دستگاه اموى سعى كرد روى این عوامل تكیه كند و افراد سرشناس و رؤساى قبایل و عشایر را با وعده و وعیدهاى خود امیدوار كند كه با پذیرفتن حكومت ابن زیاد به آرزوهایشان مى رسند. این مسأله آن قدر براى ایشان مهم بود كه همان كسانى كه به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نامه نوشتند، تحت تأثیر این عامل قرار گرفتند. همان كسانى كه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را به خوبى مى شناختند، همان كسانى كه خودشان سال ها در مجلس وعظ حضرت على(علیه السلام) شركت كرده بودند بلكه در ركاب حضرت على(علیه السلام)شمشیر زده و با معاویه جنگیده بودند. اما امروز با عبید الله بن زیاد و یزید بیعت كرده و به جنگ امام حسین(علیه السلام) آمده بودند.


1. بحارالانوار، ج 44، ص 332.