چكیده بحث
نتیجه بحث این است كه مسأله اختلاف قرائت ها از جمله شبهه هایى است كه از مغرب زمین براى ما سوغات آورده شده و هدف از وارد كردن این سوغات، تضعیف اعتقادات دینى مردم است. براى این كه وضع به گونه اى شود كه هر چه شما به اسلام نسبت بدهید، بگویند: این قرائت شماست و قرائت دیگرى هم وجود دارد! به این ترتیب نمى توان هیچ كس را مخالف اسلام دانست! چون معلوم نیست اسلام كدام است. اگر فردا فلان مرجع تقلیدى خواست بگوید كسى كه منكر ضروریات دین است، از دین خارج شده و كافر است، مى گویند: كدام اسلام؟ مواردى را كه شما ضرورى مى دانید ما آنها را ضرورى نمى دانیم! اصلا چه كسى گفته است انكار ضروریات موجب ارتداد است؟ قرائت ما این نیست. هر چه به اسلام نسبت دهید مى گویند: این قرائت شماست; قرائت ما غیر از این است. به این ترتیب، چه چیزى براى اسلام باقى مى ماند؟
بنابراین، براى این كه دشمنان، بتوانند اسلام را از مردم بگیرند، بهترین راه این است كه بگویند: قرائت واحدى وجود ندارد، زیرا بر این اساس، هیچ مطلب معیّنى براى اسلام باقى نمى ماند و هر چه را كه شما بگویید در اسلام هست، مى گویند: این طبق نظر شماست; نظر ما غیر از این است. پس، ما هیچ حجتى نخواهیم داشت.
اما آنچه آنها به عنوان دلیل مطرح مى كنند ـ یعنى اختلاف فتوى بین فقها ـ جوابش این است كه چنین اختلافى اختصاص به مسائلِ مظنون و مشكوك دارد; علاوه بر اینكه اختلاف نظر در این مسائل هم حق صاحب نظران است نه كسى كه در آن علم تخصصى ندارد. هم چنین نظر هر فقیهى تنها براى مقلّدان او معتبر است نه براى همه مردم. و در نهایت در احكام اجتماعىِ اسلام، باید فتواى معتبرى وجود داشته باشد كه از نظر رسمى و قانونى آن فتوى ملاك عمل قرار گیرد. البته اگر افرادى نظر مخالفى در همان احكام ظنى داشته باشند تنها براى خود آنها یا احیاناً مقلدانشان معتبر است.
مسأله اصلى، تفاوت گذاشتن بین قطعیات و غیرقطعیات است. این نكته را فراموش نكنید كه آنها سعى مى كنند بگویند در دین، مسأله قطعى نداریم و همه چیز مشكوك است. اگر این چنین است، مى گوییم پس اسلامى كه شما ادعاى آن را دارید چیست؟ آنها طبق مبناى خودشان هیچ جوابى ندارند. زیرا طبق مبناى ایشان همه چیز در معرض شك و تردید و قرائتهاى مختلف است! سرانجام، چندى پیش در یكى از مجلات، مقاله اى به نام ذاتیات و عرضیات دین نوشته شد كه در آن بحث از این مسأله بود كه چه امورى ذاتى دین است كه اگر آنها نباشند، ذات و جوهر دین از بین مى رود؟ در این مقاله تقریباً تمام یقینیات و ضروریات دین از قبیل عرضیات شمرده شده بود. حتّى اعتقاد به خدا از ذاتیات دین دانسته نشده بود یعنى ممكن است انسان دیندار باشد، بدون اینكه اعتقاد به خدا هم داشته باشد!! این گفته ها افسانه نیست; شوخى هم نیست; این مطالب را در مجلات جمهورى اسلامى ایران نوشته اند، افتخار بعضى از مسئولین هم این است كه این مجلات را رایج كرده اند و به آنها سوبسید هم مى دهند. هر چه هم شما بگوئید، در نهایت مى گویند این اسلامِ شما و اسلامِ آخوندهاست; این اسلامِ مرتجعین است! بله، ما یك اسلام ناب داریم و یك اسلام آمریكایى یا اسلام شیطانى كه همان است كه این آقایان مى گویند. اسلام ناب همان است كه پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، امام(علیه السلام) و همه علما فرمودند. در ضروریات این اسلام، هیچ جاى اختلاف نیست. این اسلام ناب است. كسانى كه به نام اسلام، سخنان دیگرى مى گویند، آنها شعبه هاى مختلف اسلام آمریكایى است. و اطلاق اسلام بر این اسلامهاى قلّابى از باب اطلاق حقیقت بر مجاز است. همچنان كه بگویید طلا دو قسم است; یك قسم طلاى حقیقى، و قسم دیگر طلاى بدلى!
به هر حال، هر چند اسلام آمریكایى نام اسلام را اطلاق مى كنیم ولى این اسلام، اسلامى تقلبى است; اما اسلام واقعى واحد است و یك قرائت بیشتر ندارد و اگر چه در موارد ظنى و مشكوك آن اختلاف فتوا هست; اما این اختلاف نظر براى صاحب نظران است، آن هم در همان موارد مظنون.