ضعف معرفت، عاملى مهم در سقوط و انحراف مسلمانان در طول تاریخ
چرا این مصیبت دامنگیر مسلمانها شد؟ این مصیبت دو عامل داشت: یكى اینكه معرفتشان نسبت به حقایق و معارف دین و از جمله ولایت اهل بیت: ضعیف بود و خیلى مسئله را جدّى نمى گرفتند در همان زمان هم، گروهى از مردم اگر نگویم اكثریت مردم سكولار بودند. یعنى چه؟ یعنى اینكه مى گفتند: دین به جاى خودش، دولت هم به جاى خودش. پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)خیلى خوب بود، حضرت على(علیه السلام) هم خیلى خوب است ولى براى نماز، براى تفسیر قرآن و براى حدیث و این گونه امور خوب بودند، اما اختیار حكومت باید به دست مردم باشد هر كه را خواستند مى توانند برگزینند. وقتى مردم گفتند پدر زن بزرگ پیغمبر براى حكومت اولى است، این حقشان بود كه رفتند و با او بیعت كردند. این مسأله ربطى به دین ندارد. این همان سكولاریزم یعنى تفكیك دین از سیاست و دولت است. این مسأله تازه اى نیست، بلكه از همان روز رحلت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) شروع شد. بسیارى از كسانى كه با امام حسین(علیه السلام) جنگیدند، مسئله حكومت و ولایت و اینكه با چه كسى بیعت كنند را یك مسأله دنیوى مى دانستند نه مسأله دینى، و این ضعف معرفت بود كه برخوردشان با امام حسین(علیه السلام) مانند برخورد با كسى بود كه امروز به او رأى مى دهیم و او را انتخاب مى كنیم. گمان مى كردند اختیار با خودشان است و دیگر مسئولیتى ندارند; غافل از اینكه این یكى از بزرگترین مسئولیتهاست و اهمیت مسأله، ولایت از نماز بالاتر است «و لم یُناد بشىء كما نودى بالولایه»1 رأى دادن به یزید یعنى اختیار خون و مال و جان و عِرض و ناموس و دین مسلمانها را در اختیار او قرار دادن، و این چیز ساده اى نیست. این درست نبود كه بگویند رأى خودم است و به هر كه بخواهم رأى مى دهم; خیر، این تكلیف و مسئولیت است، مى بایست تحقیق مى كردند كه آیا كسى شایسته تر از یزید براى بیعت كردن هست یا نیست. ولى آنها گفتند: ما چندین سال در زمان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) با مشركین جنگیده ایم و در زمان حضرت على(علیه السلام) چندین سال با برادران مسلمانمان در جنگ صفین، نهروان و جمل جنگیده ایم. دیگر كافى است، حوصله جنگیدن را نداریم. مى خواهیم كسى سر كار بیاید كه دیگر فرمان جنگ ندهد تا قدرى به زندگیمان برسیم; غافل از اینكه جنگیدن در آنجا كه به امر امام معصوم(علیه السلام) است، مثل نماز خواندن واجب است و انتخاب فرد صالحى براى حكومت، اهمیتش به مراتب از نماز بیشتر است. به این جهت كه ممكن است با رأى یك نفر اكثریت حاصل شود یا دست كم در حصول اكثریت شریك باشد و در این صورت در مسلّط نمودن كسى بر جان، مال و ناموس مردم و بلكه در مسلط كردن وى بر احكام اسلام شریك است، به طورى كه اگر او قانونى بر خلاف اسلام بگذراند، تا زمانى كه این قانون اجرا مى شود همه رأى دهندگان در گناهش شریكند; چون اینها آن نماینده را انتخاب كرده اند و اگر اینها به او رأى نداده بودند، او نمى توانست این قانون را بگذارد. پس مسئله رأى دادن حتى در مورد نمایندگى مجلس چیز ساده اى نیست، باید معرفت پیدا كرد كه چه كسى شایسته تر و مورد رضاى خدا و اولیاء خداست. عدم توجه به این مسأله ناشى از ضعف شناخت است و مى دانید كه خطر براى جامعه اسلامى در این زمان، از خطر براى جامعه اسلامى در زمان امام حسین(علیه السلام) بیشتر است. آنروز دشمنان امام حسین(علیه السلام)غیر از عده اى اهل كوفه و اهل شام چه كسانى بودند و امروز دشمن اسلام چه كسانى هستند؟ امروز سراسر كشورهاى بزرگ دنیا، دشمن اسلامند. آنروز آمریكا و سایر كفّار نقشى در كشتن امام حسین(علیه السلام) نداشتند، هر چه خطر بود از ناحیه مسلمانهاى ضعیف الایمان، سست عنصر و بىوفا بود. اما امروز چطور؟ آیا امروز خطر فقط از ناحیه افراد ضعیف الایمان داخلى است یا تمام كشورهاى بزرگ دنیا، بزرگترین دشمن خودشان را اسلام و ایران اسلامى مى دانند و بارها به این مطلب تصریح كرده اند و هنوز هم امید دارند كه به نام اصلاحات، اسلام را ریشه كن كنند. امروز خطر براى اسلام خیلى بیشتر از زمان امام حسین(علیه السلام) است. الحمدلله معرفت مردم ما هم خیلى بالاتر از معرفت مردم آن زمان است. مردم ما آنچنان نیستند كه به این آسانى دنبال هر صدایى راه بیفتند. حتماً در این شهر مجالس دیگرى هم در این ظهر عاشورا با همین جمعیت یا نظیر این، وجود دارد. آیا این مردم اگر بدانند رضایت امام حسین(علیه السلام) در چه چیزى است، كوتاهى مى كنند؟ بخدا قسم چنین نیست. البته بعضى افراد بى تفاوت اهل تولرانس، اهل تساهل و تسامح وجود دارند، اما شما این گونه نیستید و ثابت كرده اید كه چنین نیستید. ولى آن زمان این گونه نبود; حتى از میان كسانى كه از مكه با سیدالشهدا(علیه السلام)و براى حمایت او راه افتاده بودند، عده اى در بین راه و بالاخره برخى در شب عاشورا برگشتند تا اینكه طبق بعضى روایات شصت و یك نفر و طبق روایت معروف هفتاد و دو نفر باقى ماندند. صدها نفر وقتى فهمیدند كار به شهادت مى انجامد و به مسالمت نمى گذرد یكى یكى، دو تا دوتا و چند تا چند تا امام حسین(علیه السلام) را تنها گذاشتند و رفتند. ان شاءالله من و شما آن گونه نباشیم و عهدى را كه با سیدالشهدا(علیه السلام) مى بندیم تا آخرین نفس به آن پایبند باشیم.
پروردگارا! تو را به خون حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) قسم مى دهیم ایمان ما را تا آخرین لحظه از همه آفات و شكوك حفظ بفرما!
این كشور را كه كشور امام زمان[عجل الله فرجه الشریف] است، زیر سایه لطف ولى عصر[عجل الله فرجه الشریف] و تحت رهبرى ولىّ امر مسلمین تا ظهور حضرتش محفوظ بدار!
بر ایمان و معرفت و عشق ما نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) بیفزا!
1. كافى، ج 2، ص 18.