شبهه انكار عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)
شیاطین شبهه افكن مى گویند: تمام كلام مسلمانان این است كه افرادى مثل پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امام از ویژگى فوق انسانى به نام عصمت برخوردار هستند. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)در شنیدن و تلقى وحى معصوم بوده و اشتباه نمى كند; در ابلاغ آن به مردم نیز اشتباه نمى كند; در تبیین و تفسیر آن براى مردم هم مرتكب خطا نمى شود. چون همچنان كه مى دانید، یكى از وظایف پیامبر(صلى الله علیه وآله) علاوه بر تلاوت قرآن، تعلیم آن به مردم و تبیین و تفسیر آن نیز مى باشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) اولین مفسر قرآن است و تفسیر او معتبرترین تفسیر و پذیرفتن آن هم بر مردم واجب است. بر همین اساس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تفسیر قرآن نیز باید معصوم باشد. علاوه بر تمام این موارد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در رفتار و عمل هم معصوم است و مرتكب خطا و اشتباه نمى شود. البته در مورد محدوده عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام عمل بحثهایى در علم كلام مطرح است; از قبیل اینكه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از چه زمانى و در مورد چه اعمالى معصوم است آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در مورد كبائر معصوم است یا محدوده عصمت او شامل صغائرنیز مى شود؟ پاسخ این گونه سؤالات در علم كلام ارائه مى شود. به هر حال، پیامبر(صلى الله علیه وآله) ویژگى خاصى دارد كه سایر مردم از آن برخوردار نیستند. این خصوصیت موجب مى شود پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن آیات قرآن از فرشته وحى، ابلاغ آن به مردم و تفسیر و تبیین آن براى آنها مرتكب اشتباه و خطا نشود. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در فهم قرآن اشتباه نمى كند. چون لازمه تفسیر قرآن، فهم صحیح از معانى آیات است. ما شیعیان چنین خصوصیتى را براى ائمه اثنى عشر(علیهم السلام) و صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(علیها السلام)نیز قائل هستیم و بر این اعتقاد هستیم كه آن بزرگواران نیز در تمام مراحل معصوم هستند. البته ائمه(علیهم السلام) به طور مستقیم وحى را از فرشته وحى دریافت نمى كردند، بلكه آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)اخذ مى كردند.
آخرین شبهه اى كه مادر تمام شبهه ها است، در اینجا مطرح مى شود. براساس این شبهه، مسأله عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) پایه و اساسى ندارد و آنها هم مثل سایر مردم هستند و نمى توان چنین ویژگى خاصى را براى ایشان ثابت كرد. آنها هم مثل سایر انسانها در معرض خطا و اشتباه قرار دارند. این شبهه به معنى انكار عصمت انبیاء و ائمه(علیهم السلام)است.
اوایل انقلاب، ما با بعضى از اشخاصى كه اصرار زیادى بر القاى این شبهه داشتند، مواجه مى شدیم. اما آن موقع متوجه نبودیم كه چرا آنها بحث خود را از چنین مسأله اى شروع كرده اند. موضوعات فراوانى براى بحث وجود دارد; اما چرا باید كسى كه از ایران به دانشگاهى در خارج از كشور مى رود، درباره این موضوع سخنرانى كند كه پیامبر(صلى الله علیه وآله)معصوم نبوده است؟ استادى از دانشگاه كه عنوان نمایندگى امام(ره) در ستاد انقلاب فرهنگى را با خود یدك مى كشید، از ایران به كانادا رفت و در دانشگاه مك گیل سخنرانى كرد و این موضوع را مطرح كرد كه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) معصوم نبودند! این مسأله براى ما مبهم بود كه این مطلب چه خصوصیتى دارد و چرا آن آقا چنین موضوعى را انتخاب كرده است؟ بعد از مدتها متوجه شدیم كه این بحث ریشه همه مباحث و شبهات است. بازگشت شبهاتى مانند عدم اعتبار قرآن و حدیث و در نتیجه بى اساس بودن گفته هاى علما به همین مسأله است كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن، ابلاغ و یا فهم آیات قرآن مرتكب خطا شده است. اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد مطلبى فرمود كه كلام خداست، این شبهه مطرح مى شود كه هر چند ممكن است خداوند چنین كلامى را گفته باشد، اما این احتمال نیز وجود دارد كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دریافت یا فهم آن اشتباه كرده باشد.
اگر این شبهه فراگیر شود، به راحتى مى توان تمام دین را زیر سؤال برد و در همه احكام و اعتقادات خدشه وارد كرد. چون تمام آنچه ما از دین داریم، به ابلاغ پیام وحى و یا تفسیر آنها توسط پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا ائمه(علیهم السلام) باز مى گردد. اگر اعتبار گفته هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)مخدوش شود و احتمال خطا و اشتباه توسط پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) ثابت شود، در این صورت است كه شیاطین مى توانند هر چه خواستند به دین نسبت دهند و تمام مسائل اعتقادى و احكام دین را به میل خود تفسیر كنند. بنابراین، دلیل اصرار و تكیه شیاطین فتنه گر بر مخدوش كردن اصل عصمت این است كه با ایجاد خدشه در این اصل، تمام دین مخدوش مى شود و چیزى از آن باقى نمى ماند. در این صورت، تنها مطلبى كه از دین براى ما مى ماند اصل وجود خداست. این تنها مسأله اى است كه ما آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) نمى گیریم; بلكه به كمك ادله عقلى آن را اثبات مى كنیم و پس از اثبات اصل وجود خداوند، وجود معاد و روز قیامت و پس از آن ضرورت نیاز بشر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز به كمك دلایل عقلى ثابت مى كنیم. پس از آن، با مشاهده معجزه پیامبر، نبوت او ثابت مى شود و به این وسیله كلمات او اعتبار مى یابد. بنابراین، ما به جز قرآن و حدیث منبع دیگرى نیز براى اثبات برخى از مسائل اعتقادى داریم كه عقل است. ما با كمك دلیل عقلى وجود خداوند، معاد و نبوت را ثابت مى كنیم. اما فتنه گران اساس عقل را نیز زیر سؤال برده و گفتند: اولا، عقل وجود خارجى ندارد و ما چیزى به نام عقل نداریم; ثانیاً، ادله اى كه به عنوان ادله عقلى براى اثبات وجود خدا، معاد و نبوت اقامه شده است، صحیح نیست. همان كسانى كه باید در دانشكده الهیات درباره مسایل مربوط به اثبات وجود خداوند و مسایل اعتقادى بحث كرده و آنها را اثبات كنند، در كلاس درس خود گفتند: تمام دلایلى كه براى اثبات وجود خدا اقامه شده، ناتمام است و هیچ دلیلى براى این مطلب وجود ندارد! همین روشنفكرانِ باصطلاح مذهبى (بخوانید: لامذهب) همین كسانى كه مدافع اسلام نوین هستند، گفتند: ما هیچ دلیلى بر وجود خدا نداریم و اصلا عقل نمى تواند چنین مطلبى را اثبات كند.
بنابراین، بعد از رد كردن اعتبار كلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)، تنها منبعى كه براى اثبات مسایل اعتقادى براى ما باقى مى ماند، عقل است كه شبهه افكنان آن را هم از اعتبار ساقط مى كنند. در این صورت تنها دلیل معتبر، ادله حسى و تجربى خواهد بود; چون بر اساس گفته ایشان، دلایل متافیزیكى و فلسفى اعتبارى ندارد. وحى نیز از اعتبار ساقط است; چون در نهایت وحى كلامى است كه پیامبر آن را دریافت كرده است. اگر پیامبر هم مانند سایر مردم باشد، معرفت او هم معرفتى بشرى است كه خطا و اشتباه در آن راه دارد. پس وحى هم اعتبار ندارد. بنابراین، آخرین تیر تركش شیاطین شبهه افكن، این است كه از سویى عصمت پیامبر را زیرسؤال ببرند و از سوى دیگر اعتبار عقل را ساقط كنند. اگر این دو مسأله ثابت شد، هیچ امرى در دین قابل اثبات نیست و باید فاتحه خدا، پیغمبر و اعتبار قرآن و حدیث را خواند و این كارى است كه خدمتگزاران اسلام نوین انجام مى دهند! كسانى كه خود را از اسلام طلبكار مى دانند و بر اسلام منت مى گذارند كه این دین را به صورتى معرفى كرده اند كه دنیا آن را بپذیرد! ان شاءالله ارباب دنیوى آنها، آمریكا، و ارباب غیبى آنها، شیطان، پاداش آنها را خواهد داد. البته آمریكا به عهد خود وفا كرده و جوایز آنها را اعطا كرده است; ان شاء الله ابلیس هم در جهنم اجر آنها را خواهد داد!
به هر حال، شیاطین این شبهه را مطرح كرده و در عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)خدشه وارد كرده اند. در اینجا شبهه دیگرى هم به این صورت مطرح است كه برفرض قبول وجود خدا و صدور قرآن از جانب او، چگونه مى توان ثابت كرد كه خدا راست گفته و در گفتار خود صادق بوده است. البته بحثهاى فراوانى در این زمینه انجام شده و كتابهاى متعددى هم در این زمینه نوشته شده است و طبیعى است كه نمى توان محتواى آنها را در فرصتى محدود بازگو كرد. در این جلسه قصد دارم با بیانى ساده و مختصر پاسخ این شبهه ها را ارائه كنم.