مسلمانان نمازخوان، قاتلان امام حسین(علیه السلام)!
اینك قصد دارم مقدارى درباره این موضوع صحبت كنم كه چگونه ممكن است عده اى با وجود این كه مسلمان، مؤمن و اهل نماز و روزه بوده همراه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در جنگ ها شركت كرده و حتى بعضى از ایشان معلول جنگى بودند، چنین كسانى با امام حسین(علیه السلام)فرزند پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، كه دشمنان و بیگانگان پس از هزار سال، با شنیدن اوصاف و خصائلش عاشق او مى شوند، كسانى به نام پیروى از اسلام و براى اقامه خلافت اسلامى، او را بكشند، در حالى كه همین افراد چندى قبل او را به حكومت بر خود دعوت كرده بودند. علت این امر چیست و چگونه چنین تغییرى در انسان ایجاد میشود؟
ریشه یابى تحولاتى كه در انسان رخ مى دهد، به عواملى كه در شكل دهى رفتارهاى اختیارى انسان مؤثر است، بازمى گردد. دو دسته از عوامل در كارهاى اختیارى ما كه بر اساس اراده، نقشه و انگیزه انجام مى شود، دخالت دارند. دسته اول عوامل فكرى و نظرى است. انسان براى انجام هر كارى، به خصوص امور پیچیده اجتماعى و سیاسى، باید از قبل در مورد آن فكر كند و مبانى، مبادى و غایت آن را تشخیص دهد. البته هر كس در حدِ سطحِ فكر خود مسائل را تجزیه و تحلیل مى كند. كسانى كه از اندیشه عمیق ترى برخوردارند، مسائل را به طور كامل بررسى مى كنند و به ریشه هاى اصلى آن مى رسند، اما آنهایى كه سطحى نگر هستند، به ظواهر امور اكتفا مى كنند. به هر حال، این افراد نیز براى انجام هر كارى دلایلى را ارائه مى كنند. بنابراین، انسان زمانى كه قصد دارد انجام كارى را به عهده بگیرد، به خصوص اگر انجام آن با خطراتى همراه باشد، باید درباره آن بیندیشد و دلیل قانع كننده اى براى انجام آن داشته باشد. آیا كسانى كه در دفاع مقدس شركت كردند، بدون مبنا به جبهه رفتند؟ قطعاً آنها هم براى كار خود دلایلى داشتند. افرادى كه چنین آمادگى را داشتند كه عاشقانه در جبهه ها شركت كنند، بر اساس تفكر و بینشى اقدام به این كار كردند كه وصیت نامه ها و مصاحبه هایشان نشان دهنده آن است. مخالفان انقلاب نیز براى كارهاى خود تفكر و توجیهى دارند.
این دسته از عوامل مربوط به شناخت و بینش انسان است و باید به صورتى به این نتیجه برسد كه كارْ صحیح و ارزشمند و شایسته این است كه انسان براى آن سرمایه گذارى كند و جان، مال و وقت خود را در راه آن هزینه كند. این افكار، مقدمات و ریشه هایى دارد كه به سلسله اى از اعتقادات كلى نسبت به انسان، هستى، این جهان و جهان پس از مرگ باز مى گردد. آیا پس از مرگ عالم دیگرى نیز هست؟ اگر عالم دیگرى هست، چه رابطه اى بین این زندگى، و عالم بعد از مرگ وجود دارد؟ ابتدا باید مسائلى از این قبیل و سلسله اى از مسائل اعتقادى براى انسان حل شود، تا هر كس بتواند بر اساس باورهایى كه در زمینه این مسائل دارد، تصمیم بگیرد.
دسته دیگرى از عوامل نیز در رفتار انسان دخیل است كه خارج از دایره اعتقاد، تفكر و بینش است. انسان نسبت به برخى امور علاقه و تمایل دارد. حتى ممكن است گاهى خود شخص نیز از نظر فكرى انجام كارى را قبول نداشته و آن را زشت و ناپسند بداند، ولى به انجام آن علاقه داشته باشد. به عنوان مثال، غالباً كسانى كه به سیگار مبتلا هستند، خود آنها معتقدند استعمال دخانیات كار ناپسندى بوده براى سلامت انسان زیان آور است; اما با این وجود از استعمال آن لذت مى برند و به آن عادت كرده اند.
این امر ارتباطى با عوامل شناختى ندارد. بلكه عامل دیگرى غیر از شناخت، تمایل و جاذبه انجام كارى را در انسان ایجاد مى كند. ممكن است گفته شود عوامل دسته اول مربوط به عقل و عوامل دیگر مربوط به عشق است. چنین تعبیرى بى مورد نیست. اما به عبارت علمى مى توان اینگونه گفت: عوامل دسته اول مربوط به شناخت و عوامل دسته دوم مربوط به گرایش ها، امیال و انگیزه هاست. این دو دسته عامل مى توانند در رفتارهاى صحیح یا ناصحیح انسان مؤثر باشند. افرادى كه در گذشته از رژیم سابق حمایت مى كردند، هنوز هم بعضى از آنها در داخل و خارج مشغول فعالیت هستند، این افراد هم براى خود مبانى فكرى خاصّى دارند. بنابراین، اگر تفكر و بینش بر اساس مبانى و استدلال صحیح استوار باشد، مى تواند ما را به نتیجه مطلوبى برساند كه موجب سعادت شود. اما اگر انحرافى در فكر ایجاد شد، و انسان مانند بنّائى كه سنگ بناى خود را كج مى نهد پایه و اساس تفكر خود را بر مقدمات غلط، قرار دهد امیدى به خوشبختى و كامیابى نخواهد داشت، زیرا اگر مقدمات اولیه تفكر و اندیشه ها خطا باشد، تمام افكارى كه به دنبال آن مى آید، چون بر زیربناى غلط استوار شده است، منحرف و غلط خواهد بود. در زمینه كشش ها و تمایلات نیز این امر صادق است.
انگیزه ها و تمایلات انسان جهت دار بوده و ممكن است به سمت صحیحى جهت داده شود، همچنان كه مى توان آنها را به سمت نادرستى منحرف كرد. به عنوان مثال، انسان تمایل به غذا خوردن دارد. اما آیا هر غذایى براى انسان مفید است؟ مى توان میل به غذا خوردن را به گونه اى جهت داد كه همیشه موجب سلامت انسان باشد. یعنى انسان در حال اشتهاى طبیعى از غذایى كه براى بدن مفید است استفاده كند. همچنین مى توان در اثر عادات بدى كه در نتیجه تلقینات، تبلیغات و عوامل خاصى از قبیل شرایط محیطى و خانوادگى كسب مى شود، شیوه تغذیه را به گونه اى جهت داد كه مثلاً به جاى گوشت لذیذ بره، از گوشت بعضى از حیوانات حرام گوشت ـ كه حتى مزه لذیذى هم ندارد ـ استفاده شود. میل به خوردن در تمام انسان ها وجود دارد، اما كیفیت جهت دادن به این میل تا حد زیادى در اختیار انسان است.
بنابراین، ممكن است در زمینه شناخت، فكر انسان منحرف شود و نتیجه غلط به بار بیاورد، همچنان كه ممكن است در زمینه گرایش ها و انگیزه ها، تمایلات انسان به سمت و سوى ناشایستى جهت داده شود و نتایج ناگوارى به بار آورد. در تمام افعال فردى و اجتماعى انسان این دو دسته عامل، قابل شناسایى، معرفى و بررسى است. اگر شما هر یك از فعالیت هاى شخصى خود را ملاحظه كنید، آن را مبتنى بر سلسله اى از مبانى فكرى و نظرى و دسته اى از مبانى انگیزشى خواهید یافت. مسائل اجتماعى نیز همین گونه است.
هنگام ظهور خورشید اسلام در جزیرة العرب و مبعوث شدن آخرین پیامبر الهى مردمى كه با او مواجه بودند، از دو منظر مختلف به این مسأله نگاه مى كردند. در آن زمان، هم در زمینه مسائل فكرى و نظرى و هم از لحاظ گرایش ها و انگیزه ها، عوامل مختلفى وجود داشت. از جمله، افكار و انگیزه هاى خاصى پدید آمد كه تركیب این افكار و انگیزه ها موجب پیدایش گروهى به نام منافقین شد. بیان تاریخچه، مبدأ پیدایش و چگونگى شكل گیرى آنها و تأثیراتى كه بر تاریخ اسلام گذاشتند، بحث هاى مفصلى مى طلبد كه در اینجا فرصت مطرح كردن آنها نیست.