خطر انحراف در كمین انقلاب
خداوند متعال در قرآن از هیچ طائفه اى به اندازه بنى اسرائیل تعریف نكرده است. خداوند متعال خطاب به بنى اسرائیل مى فرماید: «انى فضّلتكم على العالمین»1، شما را بر همه جهانیان برترى دادم. حضرت موسى و هارون را فرستاد تا چنین مردمى را از چنگال فرعونیان نجات دهند. اما بعد از چندى نوبت به امتحان رسید. چند روزى كه حضرت موسى به كوه طور رفت، آنها گوساله پرست شدند. به همین كسانى كه خدا به ایشان عزت داده بود و در حق آنها فرموده بود «فضّلتكم على العالمین» دستور داده شد صورتهاى خود را بپوشانید و با شمشیر یكدیگر را بكشید. هزاران نفر از بنى اسرائیل كه گوساله پرست شده بودند، در یك روز به دست خود بنى اسرائیل كشته شدند. همان كسانى كه خدا به آنها فرمود: «فضّلتكم على العالمین». هنگامى كه از نعمت خدا قدردانى نكردند، در جریان مخالفت با تحریم صید در روز شنبه، هزاران نفر از ایشان مسخ شدند و به صورت میمون در آمدند. در آیه دیگر خداوند متعال خطاب به آنها مى فرماید: «آتاكم ما لم یؤتِ احداً من العالمین»2. اما همین مردم زمانى كه قدر نعمت هاى خدا را ندانستند، عقوبت خدا بر ایشان نازل شد. خدایى كه «ارحم الراحمین» است، هنگام عقوبت هم «اشد المعاقبین» است. این سنّت تغییرناپذیر الهى است كه اگر قدر نعمت الهى را ندانید، از شما گرفته خواهد شد. عزیزان من! بترسید از روزى كه خداى ناكرده ـ در اثر ناسپاسى، این عزت در معرض خطر قرار گیرد. مى پرسید به وسیله چه كسانى؟ عزت مسلمانان در صدر اسلام به دست چه كسانى به خطر افتاد؟ حكّام، درباریان، نخبگان، خواص و بعضاً توسط توده مردم ناآگاه. امروز هم خطر ابتدا از ناحیه حكّام متوجه اسلام مى شود. كسانى كه بدعت مى گذارند، قوانین ضد اسلامى را در قوه مقننه وضع مى كنند، قوه مجریه هم آن قوانین را اجرا مى كند. در این چند سال چه اندازه بدعت ها گذاشته شد؟ چه مقدار رفتارهاى ضد اسلامى از بعضى از مسؤولین در حد وزارت انجام گرفت؟ چه كسى بود كه سد حیا را در برابر جوانان و دختران ما شكست؟ چه كسى بساط چهارشنبه سورى را در این مملكت رواج داد؟ چه كسانى آنقدر تبلیغ كردند تا كار به جایى رسید كه در مركز جمهورى اسلامى ایران، جلوى چشم بیگانگان، دختر و پسر از روى آتش پریدند، همدیگر را در آغوش گرفته و بوسیدند؟ مسلمانان كشورهاى دیگر هم مشاهده مى كنند و از خود مى پرسند آیا اینجا كشور اسلامى است؟! آیا این همان جایى است كه امام خمینى(قدس سره) انقلاب كرد؟! چه كسى این كارها را انجام داد؟ آیا كسى غیر از حاكمان نااهل این كارها را انجام دادند؟ چه كسى آنها را بر كرسى نشاند؟ آیا كسى غیر از نخبگانى كه طمع در مال، ثروت و مقام داشتند و توده ناآگاهى كه به آنها رأى دادند؟ تمامى كسانى كه به نحوى در تقویت این افراد مؤثر بودند، در همه این گناه ها شریكند. همچنین است، اگر این گناه ادامه پیدا كند، تا هر زمان كه باشد. «من سنّ سنة سیئة كان علیه وزره و وزر من عمل بها»3، «من یشفع شفاعة سیئة یكن له كفل منها»4. بعضى از ما تصور مى كنیم رأى دادن امرى است كه تنها به خود ما مربوط مى شود. خیر، این چنین نیست. رأى دادن حق نیست، بلكه تكلیف است. باید در انتخابات شركت كرد و رأى داد و باید اصلح را شناخت و به او رأى داد. مسامحه در رأى دادن جایز نیست. از سر هوس به كسى رأى دادن بازى كردن با اسلام است. باید از همین امروز در صدد تحقیق باشید و بررسى كنید كه چه كسى براى اداره مملكت از دیگران اصلح است. آیا اهمیت سپردن چنین امانتى به كسى كه مى خواهد سرنوشت كشورى را در دست گیرد، از عروس كردن یك دختر كمتر است؟ شما اگر بخواهید دختر خود را عروس كنید، آیا در مورد شخص خواستگار تحقیق نمى كنید؟ آیا باید به همین اندازه كه چند پوستر به در و دیوار زده شود و شعارهایى داده شود، اكتفا كنید؟ رأى دادن یك تكلیف است، نه حقى كه بگویید حق خودم است و به هر كس خواستم رأى مى دهم. زمانى كه رأى مى دهید در این دنیا كسى كه از شما مؤاخذه نمى كند; اما تا روز قیامت هر اثرى بر رأى شما مترتب شود، شما هم در آن شریك هستید. اگر این اثر، خیر باشد در ثواب آن شریك هستید و اگر گناه، فساد، فحشا، بى عفتى، رشوه خوارى و سایر گناهان باشد، شما هم سهمى از آن خواهید داشت. نگویید حال كه رأى دادن تا این حد سخت است، پس ما به كسى رأى نمى دهیم. فراموش نكنید! این كار یك تكلیف است. اگر این مسأله یك حقّ بود، انسان مى توانست از آن استفاده كند، همچنانكه مى توانست از آن صرف نظر كند، همچنین مى توانست به هر كس كه تمایل داشت رأى بدهد. اما اینگونه نیست. این تكلیفى است واجب. باید اصلح را شناسایى كنید و به او رأى بدهید. از همین امروز متوجه این مسأله باشید.
از گذشته ها پند بگیرید. اگر شما در تقویت بعضى از این گناهكاران و مفسدین شریك بودید، توبه كنید و از این پس در گفتگوهاى خانوادگى خود و در معرفى افراد به دوستانتان مراقب باشید و ببینید چه كسى را تقویت مى كنید. مسائل حكومت اسلامى شوخى بردار نیست. مسلط كردن افراد بر جان، مال و ناموس مردم كار ساده اى نیست. كارى است بسیار مهم و در عین حال تكلیفى است واجب.
خلاصه آنچه موجب عزت و بقاى اسلام شد، روحیه شهادت طلبى بود كه در اصحاب حضرت سیدالشهدا بود و آنچه مى تواند این عزّت را تا قیامت براى مسلمانان حفظ كند، حفظ این روحیه شهادت طلبى است. یعنى نترسیدن از مرگ و استقبال از مرگ در جایى كه وظیفه اقتضا كند. معناى این سخن این نیست كه همه ما خود را به كشتن دهیم، بلكه داشتن چنین آمادگى روحى مهم است. این آمادگى است كه دشمن را مى ترساند و فرارى مى دهد.
امیدواریم كه این درس را به خوبى از مكتب حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بیاموزیم و آن را براى همیشه حفظ كنیم. براى شهداى عزیزمان همواره طلب رحمت و مغفرت كنیم و یاد آن عزیزان را بزرگ بشماریم.
1. بقره، 47 و 122.
2. مائده، 20.
3. بحارالانوار، ج 71، ص 204.
4. نساء، 85.