آیا عقل بشر مى تواند از راهنمایى وحى بى نیاز شود؟
كسى كه مى گوید زمانى شریعت مورد نیاز بود كه هنوز عقل بشر كامل نشده بود و از قرن ششم یا هفتم میلادى عقل بشر كامل شد، چنین كسى در واقع دلیل نیاز به وحى و دین را درك نكرده است. دلیل نیاز ما به دین، وحى، قوانین الهى و راهنمایى پیامبران این است كه اساساً عقل بشر توانایى كشف بعضى از مطالب مورد نیاز بشر را ندارد. به عبارت دیگر، باید نیاز بشر به پیامبران را بررسى كنیم تا متوجه شویم كه امروز به پیامبر نیاز داریم یا خیر. بررسى این مسأله به صورت تفصیلى چند جلسه بحث مى طلبد. از این رو من تنها اشاره مختصرى به برهان نیاز به پیامبر مى كنم. برهان مورد اعتمادى كه از قرآن و بیانات انبیا استفاده مى شود، این است كه انسان آفریده شده است تا با اختیار خود راهى را بپیماید كه موجب سعادت ابدى او در آخرت مى شود. این دنیا محل عبور و خودسازى است تا انسان نتیجه عملكرد خود را در عالم ابدى ببیند. این دنیا محل امتحان و پرورش است و انسان باید در این دنیا خود را بسازد.
نمى دانیم كه چه چیزى براى جهان آخرت مناسب و مطلوب است و چگونه باید خود را بسازیم كه براى آن عالم مفید باشد؟ اگر كسى از میان انسانها به دنیاى دیگر رفته بود و مدتى در آنجا زندگى كرده بود و مى دانست كه چه چیزى براى آنجا مناسب است، و به ما خبر مى داد، شاید خود ما مى توانستیم در زمینه خودسازى و آمادگى براى رفتن به دنیاى دیگر تصمیم بگیریم. اگر شما قصد سفر به محلى را داشته باشید، از كسانى كه قبلا به آنجا مسافرت كرده اند، سؤال مى كنید كه چه لوازمى براى سفر به آن محل و اقامت در آن، مورد نیاز است، چه نوع لباسهایى را باید با خود ببرید؟ و سؤالاتى از این قبیل. حتى گاهى براى سفر از یك شهر به شهر دیگر، در مورد وضعیت هواى آنجا سؤال مى كنید، تا بدانید چه لباسها و لوازمى را باید با خود ببرید. حال، قرار است ما به عالم دیگرى سفر كنیم و براى همیشه در آنجا اقامت داشته باشیم، آیا نباید بدانیم چه امورى براى آنجا مورد نیاز است و چه كارهایى را باید انجام دهیم كه در آن عالم سعادتمند باشیم؟ بر چه اساسى مى توانیم پاسخ این سؤال را بیابیم؟ ما در این زمینه تجربه اى نداریم، كسى هم از عالم دیگر باز نگشته است كه از آنجا براى ما خبر بیاورد تا ما براساس آن بدانیم چه كارهایى ثواب دارد و چه كارهایى موجب عذاب خواهد بود. كسى كه بر دنیا و آخرت احاطه داشته باشد مى داند كه انسان در این عالم چه كارهایى را باید انجام دهد كه براى دنیاى دیگر مطلوب باشد و چه كارهایى را نباید انجام دهد كه در آن دنیا به عذاب گرفتار نشود. بنابراین، خدا باید به انسان نشان دهد كه راه رسیدن به سعادت ابدى چیست. خداوند چگونه این كار را انجام مى دهد؟ آیا باید خود خدا با یكایك ما انسانها صحبت كند و راه را به ما نشان دهد؟ تمام انسان ها، چنین لیاقتى را ندارند كه خدا با آنها سخن بگوید. بنابراین، راه انجام این كار این است كه بعضى از بندگان شایسته خود را كه چنین لیاقتى را دارند، انتخاب كند تا آنها سخن خدا را دریافت كنند و به دیگران برسانند. «ولكنّ الله یجتبى من رسله من یشاء»1 این همان وحى و نبوت است.
بنابراین، نیاز ما به دین تنها براى پاسخگویى به نیازهاى مادى از قبیل اینكه چگونه لباس بپوشیم، چگونه خانه بنا كنیم و یا چگونه خودرو بسازیم، نیست. اساساً دین براى این گونه امور نیست. مشكل و سؤال ما این است كه چگونه باید رفتار كنیم تا براى زندگى ابدى ما مفید و سعادت آفرین باشد. ما پاسخ به این سؤال را نمى دانیم. اگر بشر تا صد سال دیگر هم نمى توانست هواپیما بسازد به ارزشهاى معنوى و آرامش روحى و سعادت ابدیش آسیبى وارد نمى شد. زندگى این دنیا سرانجام به صورتى خواهد گذشت. آنچه ما نیاز داریم كه انبیا به ما بیاموزند، مطلبى است كه اگر آن را ندانیم تا ابد بدبخت خواهیم شد و راه بازگشتى از آن نخواهد بود. تمدن ایران و روم در این زمینه چه كمكى به ما كرده اند؟ آن تمدنها اگر مشكلاتى را براى بشر نیافریده باشند، در زمینه رسیدن او به سعادت ابدى كمكى نكرده اند. ثمره این تمدنها هر چه بوده، مربوط به دنیا بوده است. آنچه انسان را به سعادت ابدى راهنمایى مى كند وحى الهى و دین است. این نیاز همیشه وجود دارد. هر چه تمدن ها تكامل یا تنزل پیدا كنند، این نیاز به قوت خود، باقى است. زندگى ابدى، زندگى حقیقى انسان و زندگى این دنیا مقدمه حیات اخروى است; این دنیا دوران جنینى است. «و ان الدار الاخرة لهى الحیوان»2; حیات حقیقى در جهان دیگر است و اینجا گذرگاه است. راهى كه ما را به سعادت ابدى برساند، نه با تمدن ایران شناخته مى شود و نه با تمدن روم و نه تمدّن مدرن. این راه را تنها دین به ما معرفى مى كند. بنابراین، ما هنوز به دین احتیاج داریم، چون هنوز با عقل خودمان نمى توانیم راه سعادت خود را در آخرت بشناسیم. تمام احكام اسلام براى این است كه زمینه مناسب را براى سعادت ابدى ما فراهم كند. البته مقدمه آن، برخوردارى از زندگى توأم با امنیت، آرامش و عدالت است. تا این امور فراهم نباشد، انسان نمى تواند به فكر آخرت خود باشد. در جامعه اى كه افراد آن به طور دائم در غارت ، چپاول و آدم كشى زندگى مى كنند، در محیطى كه ظلم، ستم و تبعیض حاكم باشد و فقر و بدبختى بیداد كند، چگونه انسان مى تواند به فكر آخرت خود باشد؟! بنابراین، به عنوان مقدمه، باید در جامعه آرامش، عدالت و امنیت برقرار باشد تا زمینه سعادت ابدى انسان فراهم باشد. اما با فرض فراهم شدن این مقدمات چه كنیم كه در آن دنیا هم سعادتمند باشیم؟ ما انسان ها پاسخ این سؤال را نمى دانیم و انبیا باید این سؤال را جواب دهند. بنابراین، كسانى كه معتقد هستند تمدن ایران و روم و نظائر آن و آمدن اسلام زمینه تكامل عقل بشر را فراهم كرد و از این به بعد انسان احتیاج به دین نخواهد داشت، آنها دلیل نیاز بشر به دین را نفهمیده اند. تمام نتایج تمدن هاى بشرى، علوم، صنایع و تكنولوژى، مربوط به زندگى دنیا است. البته همه آنها نعمت هاى خدا هستند. خداوند به افرادى چنین استعداد و فهم و شعورى را عطا فرموده است، دیگران هم از نتائج آن استفاده مى كنند. گاهى ممكن است انسان از این نعمت ها به صورت صحیح استفاده كند و گاهى هم از آنها سوء استفاده مى كند. زمانى از مواهب خداوند استفاده صحیح صورت خواهد گرفت كه در سایه ارزشهاى دینى قرار گیرد. بنابراین، نیاز اصلى به انبیا كه همان پیدا كردن راه سعادت زندگى اخروى است، هم چنان باقى است. اگر ما مى توانستیم سفرى به عالم دیگر داشته باشیم و مدتى در آنجا زندگى كرده و تجربه لازم را كسب كنیم، پس از آن مى فهمیدیم كه در این دنیا چگونه باید زندگى كنیم كه براى سعادت آن جهان، مفید باشد. ولى راهى به آن دنیا نداریم. هر كس به آن دنیا رفت، دیگر برنگشت. پس تنها راه كسب اطلاع از آنچه براى دنیاى دیگر لازم است، این است كه خدا به وسیله انبیا آن راه را نشان دهد و این نیاز نیز همیشه باقى خواهد بود. قبل از میلاد، بعد از میلاد و زمان هاى گذشته وآینده از این جهت تفاوتى ندارند. این نیاز همیشه باقى است. این پاسخ مسأله اول كه بعضى از به اصطلاح اسلام شناسان قبل از انقلاب آن را مطرح كرده و در كتابهاى خود نوشته بودند.
1. آل عمران، 179.
2. عنكبوت، 64.