خلاصه بحث
حاصل بحث این شد كه افرادى كه مى گویند: ممكن است چند دین با هم صحیح باشد و معتقد به كثرت گرایى دینى یا پلورالیسم دینى هستند، به چند مطلب از اسلام استناد كرده اند; اول به آیه اى از قرآن، دوّم، محفوظ بودن جان و مال اقلیت هاى مذهبى در دولت اسلامى و سوم، استبعاد به جهنم رفتن اكثریت مردم. در مورد آیه گفتیم كه منظور از آیه این است كه نام یهودى، نصرانى، یا مسلمان كارساز نیست. آنچه كارساز است، ایمان واقعى به خداوند و قیامت است و ایمان به خداوند مستلزم ایمان به جمیع انبیاست و در مقام عمل، باید دستور پیغمبر خاتم(صلى الله علیه وآله) را عمل كرد.
در مورد محترم بودن اقلیت هاى مذهبى گفتیم كه این امر ارفاقى است كه اسلام طبق قراردادى به خاطر مصالح سیاسى و مصالح فرهنگى اسلام، در حق آنها انجام داده است.
در مورد شبهه استبعاد هم عرض كردیم كه برداشت اشتباهى كه بسیارى از مردم دارند، این است كه هر كس نام شیعه را با خود دارد و خود را دوست حضرت على(علیه السلام)مى داند یا شب عاشورا اشكى مى ریزد، بهشتى است. در صورتى كه مجرّد اظهار علاقه به امام حسین(علیه السلام) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) مشكلى را حل نمى كند. مگر اینكه واقعاً حالت عزادارى او منجر شود كه مشمول عنایت حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) قرار گیرد و مصمم شود كه راه امام حسین(علیه السلام) را ادامه دهد. قرآن به شدت با این گرایش مبارزه مى كند و مى فرماید تنها انتساب به دین یا مذهب خاصى كارساز نیست. بلكه ایمان واقعى لازم است. معناى آیه مورد استناد كثرت گرایان، این نیست كه پیروان سایر ادیان هم مانند مسلمانان اهل صراط مستقیم هستند و با آنها تفاوتى ندارند. اگر این چنین باشد، چگونه مى توان این عقیده را با آیات فراوانى كه در مقام تخطئه اعتقادات آنهاست جمع كرد؟ در مورد شبهه استبعاد هم عرض كردیم كه مسلمان هاى واقعى، قطعاً اهل بهشت هستند; معاندین هم قطعاً اهل جهنم هستند. اما دیگران به اندازه اى كه توانایى شناخت حق را داشته و نسبت به آن هم اقدام كرده اند، اجر و پاداش خواهند داشت، و به مقدارى كه از شناخت حق كوتاهى كرده اند، عذاب خواهند شد اما آنچه معلول قصور و ناتوانى آنها بوده، در مورد آن مؤاخذه نمى شوند و به یك معنا چنین افرادى در آن زمینه "مستضعف" هستند و مستضعفان به اندازه استضعافشان مورد عفو قرار مى گیرند.