ارزش ها و اعتقادات دینى چگونه كنار زده مى شوند؟
در هر محیط انسانى باورها و ارزشهایى مطرح است كه از طرف مردم پذیرفته شده و مورد احترام قرار گرفته است. به عنوان مثال، اگر كسى محیط كشور اسلامى ما را بررسى كند، مى بیند كه مردم به خدا، پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) معتقدند، به سیدالشهدا(علیه السلام)علاقه دارند، به قرآن احترام مى گذارند، احكام قرآن را احكام خدا، مقدس و واجب الاطاعه مى دانند و هم چنین باورهاى دیگرى كه براساس آنها ارزشهایى مطرح مى شوند. مردم یك جامعه براساس باورهاى خود، امورى را خوب و در مقابل، امور دیگرى را بد مى دانند، كارهایى را گناه، زشت و پلید مى دانند و بر خلاف آنها، كارهاى دیگرى را مقدس و محترم مى شمارند. به عبارت دیگر، در هر جامعه اى این مسائل وجود دارد كه امورى به عنوان ارزشها و امورى دیگر به عنوان ضد ارزشها مطرح هستند. البته هم باورها و هم ارزشهایى كه در جوامع مطرح مى باشند، به حسب اختلاف مذاهب و ادیان تفاوت مى كنند. از سوى دیگر مى بینیم بسیارى از كشورهاى دنیا، به خصوص كشورهاى غیراسلامى و به ویژه كشورهایى كه به عنوان كشورهاى توسعه یافته شناخته مى شوند از نظر علم، صنعت و تكنولوژى و هم چنین از نظر ثروت و شهرت از ما پیشرفته تر هستند، در حالى كه باورها و ارزشهاى آنها با ما تفاوت دارد. ممكن است كسانى با مشاهده چنین وضعیتى درصدد برآیند كه در باورها و ارزشهاى پذیرفته شده مسلمانان تغییر ایجاد كنند. یعنى سعى كنند باورهاى مردم را از بین ببرند. به تعبیر دیگر مردم را گمراه كرده و ایمانشان را هدف قرار دهند. هم چنین در مورد ارزشهایى كه در جامعه مطرح است، در خوب و بدها تصرف كنند و خوبى بعضى از خوبیها را كم رنگ و در مقابل هم بدىِ بعضى از بدیها را كمرنگ كنند تا به تدریج خوب و بد هم مرز شوند و چندان تفاوتى نكنند. به دو دلیل ممكن است عده اى درصدد گمراه كردن دیگران برآیند; یكى به این دلیل كه اساساً هیچ اعتقادى به باورها و ارزشهاى مورد قبول جامعه ندارند. این افراد به هر دلیل، وجود خدا، پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و حقانیت اسلام و مكتب را باور نكرده اند. حال، یا اصلا در پى فراهم كردن مقدمات آن نبوده اند و یا به كسى دسترسى پیدا نكرده اند كه اعتقادات را براى آنها به درستى تبیین كند. به هر حال، این افراد به دین و ارزشهاى دینى اعتقاد ندارند و چون خود آنها به دین اعتقاد ندارند، تصور مى كنند مردمى كه به این دین اعتقاد دارند، گمراه هستند. به همین جهت، حتى گاهى به عنوان خدمت به جامعه، درصدد از بین بردن دین مردم برمى آیند. چون با خود مى گویند: این مردم گمراه شده اند و ما براى اینكه به جامعه خود خدمت كنیم، باید این مردم را از گمراهى در آوریم. براى این منظور چه كارى باید انجام دهیم؟ باید این اعتقادات دینى را از آنها بگیریم تا هدایت شوند! باور كنید افرادى با چنین تصوراتى وجود دارند و من با بعضى از ایشان برخورد داشته ام. بنابراین دسته اى از افراد هستند كه ایمان ندارند و مى خواهند دیگران را هم بى ایمان كنند.
دسته اى دیگر هستند كه بى دین و بى ایمان نیستند، بلكه به خدا معتقدند، اصول دین را قبول دارند، احكام شایع در میان مردم از قبیل نماز، عزادارى امام حسین(علیه السلام)، و مانند آن را قبول دارند ولى تضادى بین پذیرفتن این باورها و ارزشها از یك سو و پذیرفتن فرهنگ الحادى حاكم بر دنیا از سوى دیگر احساس كرده اند. آنها نه مى توانند ارزشها را انكار كنند و بگویند دین دروغ است ـ چون فرض كردیم این دسته به اصل دین معتقد هستند ـ و نه مى توانند با فرهنگ غربى و الحادى مبارزه كرده و بگویند تمام جوامع الحادى خطا مى كنند، چون چنین قدرت، شهامت، جرأت و استقلال فكرى ندارند. البته این مسأله خیلى هم عجیب نیست. هنگامى كه كسى با مردم این جوامع معاشرت داشته باشد بخصوص مدتى در آن كشورها زندگى كند، رفتار آنها را ببیند و به خصوص بعضى از امورى كه جاذبه و لذتبخش باشد، ممكن است تحت تأثیر قرار بگیرد. بعضى از مراسم و مجالس براى انسان جاذبه دارد و هوسها و غرایز او را ارضا مى كند. كسى كه تحت تأثیر آن فرهنگ قرار گرفته، مى گوید اینها چیزهاى خوبى است و نمى توان از آنها چشم پوشید، بلكه براى برطرف كردن این تضاد باید كارى كرد و چاره اى اندیشید كه بین دین و فرهنگ حاكم بر دنیاى پیشرفته، سازشى بوجود آید. چنین اشخاصى نه مى توانند از دین دست بكشند، ـ چون كمابیش با مبانى این دین آشنا هستند، ادلّه آن را شناخته و آنها را باور كرده اند ـ و نه مى توانند از مظاهر فرهنگ غربى و پیشرفتهاى مادى مغرب زمین كه با دین چندان سازگار نیست، چشم بپوشند. متأسفانه امروزه آنچه در همه كشورهاى غربى وجود دارد در بعضى از كشورهاى اسلامى هم به چشم مى خورد، مانند بى حجابى، اختلاط زن و مرد و نظائر آنها. شاید بسیارى از شما به سوریه یا لبنان یا دیگر كشورهاى اسلامى رفته باشید، این كشورها گرچه اسلامى هستند اما ظواهر آنها چندان با كشورهاى غربى كافر تفاوتى ندارد. نهایت این است كه در این كشورها زنان باحجاب بیشتر است، وگرنه در این كشورها هم زن بى حجاب و هم با حجاب هست. گاهى در خیابان مى بینى چند خانم باحجاب كه حتى پوشیه انداخته و صورت خود را پوشانده اند با چند خانم بى حجاب و آرایش كرده، همراه با یكدیگر راه مى روند. در رژیم گذشته در ایران هم كمابیش وضع به همین صورت بود. كسانى كه سن بیشترى دارند، شاید به خاطر داشته باشند كه در آن زمان خانواده هایى بودند كه بعضى از خانم هاى آنها بى حجاب و بعضى هم باحجاب بودند. بعضى افراد قصد دارند بین این دو حالت آشتى برقرار كنند و مى گویند باید كارى كنیم كه شخص بتواند با وجود این كه اعتقاد به خدا و دین دارد، به سیدالشهدا(علیه السلام) هم احترام مى گذارد و شب عاشورا هم عزادارى مى كند، در عین حال از شرایط زندگى غربى هم استفاده كند و از آن زرق و برقها هم لذتى ببرد و بى بهره نباشد. این افراد درصدد برمى آمدند كه در دین تغییرى ایجاد كنند كه با فرهنگ غربى سازگارى پیدا كند.
بنابراین، عده اى چون بى دین هستند، قصد دارند ایمان دیگران را سلب كنند. اما عده اى دیگر بى دین نیستند ولى مى گویند: دین سنّتى با زندگى دنیا سازگارى ندارد، از زندگى دنیا هم نمى توان چشم پوشید، بنابراین باید كارى كنیم كه سازشى بین دین و دنیا برقرار شود. به همین منظور آنها هم به تحریف در دین و تغییر باورها، ارزشها و احكام دینى دست مى زنند تا شاید بین دین و زندگى غربى به نحوى آشتى برقرار كنند بگونه اى كه دین مانع همه لذت طلبى ها و هواپرستیها نشود. ما با این دو دسته از افراد مواجه هستیم كه مى توانند براى دین خطر آفرین باشند. به طور اجمال روشن شد كه انگیزه كسانى كه قصد از بین بردن دین مردم را دارند چیست.