فهرست مطالب

لزوم همراهى شعور و شعار در مراسم محرّم و عاشورا

لزوم همراهى شعور و شعار در مراسم محرّم و عاشورا

مراسم عزادارى مى تواند عواطف و احساسات انسان را زنده نگه دارد و آن را ارضا و تقویت كند. اما باید با مطرح كردن مباحث، پیرامون این واقعه، بخش دیگر شخصیت انسان نیز ـ كه مربوط به شناخت و بینش است ـ تقویت شود. اگر جزئیات حادثه كربلا بهتر شناخته شود، علاوه بر اینكه از نظر عاطفى تأثیر خواهد داشت، مى توان براى زندگى نیز بیشتر از آن استفاده كرد و از آن الگو گرفت. اگر انسان از حوادث گذشته تاریخ به درستى بهره بردارى كند، این حوادث در جهت تكامل فردى و همچنین در تكامل جامعه، نقش مهمى را ایفا خواهد كرد. اگر گفته شود كه انقلاب اسلامى ایران در واقع ثمره بهره گیرى صحیح از حوادث مشابه گذشته بوده است، شاید سخن نابجایى نباشد. همچنان كه مى دانید، طى یكصد سال اخیر در عالم اسلام و همچنین در كشور ما، نهضت ها و جنبش هایى مانند نهضت مشروطیت، نهضت ملى كردن صنعت نفت و مواردى از این قبیل انجام گرفته است. در بسیارى از كشورهاى اسلامى مانند مصر، الجزایر و كشورهاى دیگر هم، نهضت هاى اسلام خواهى به صورت هاى مختلف انجام گرفته است. اما در هیچ كدام از این حركت ها مانند انقلاب اسلامى ایران پیروزى حاصل نشد و هیچ یك از این حركت ها به برقرارى نظامى اسلامى كه بتواند سال ها دوام بیاورد منجر نشد. بحمد اللّه، نظام اسلامى ما تاكنون بیش از دو دهه دوام آورده است و ان شاءاللّه روز به روز قدرتمندتر خواهد شد. اگر بگوییم راز چنین موفقیتى در استفاده حضرت امام(قدس سره) از سایر نهضت ها بود، سخن گزافى نگفته ایم. امام راحل(قدس سره) از تجربه دیگران پند گرفت، آن ها را تحلیل و بررسى كرد، نقاط ضعف آنها را كشف و از آنها اجتناب كرد. همچنین امام(قدس سره) نقاط قوت آنها را به دست آورد، تا آنها را در جامعه ایجاد و تقویت كند. بهره گیرى از تاریخ موجب شد كه این پیروزى نصیب مردم ما شود. اگر ما از همه حوادث تاریخ اینگونه استفاده كنیم، به تدریج جامعه ما آمادگى نهضت جهانى دیگرى را به رهبرى وجود مقدس حضرت ولى عصر ارواحنا فداه به دست خواهد آورد.

همه ما شنیده ایم كه بیش از هزار و چهار صد سال قبل در جزیرة العرب حادثه اى اتفاق افتاد و پس از آن حوادث دیگرى و ما شیعیان معتقدیم كه روزى هم نهضتى جهانى به رهبرى امام زمان ـ عجل الله فرجه الشریف ـ اتفاق خواهد افتاد. اما آیا گمان مى كنید این حوادثْ معلولهایى بدون علت و امورى اتفاقى بوده اند; یا اینكه هر حركتى در تاریخ علل، اسباب، شرایط و موانعى دارد كه اگر انسان آنها را به خوبى بشناسد، مى تواند براى حوادث بعدى از آنها استفاده كند. اگر مردم بعد از رحلت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) دچار انحراف شدند، حركت اسلامى از مسیر صحیح خود خارج شد و آنگونه كه شایسته بود، از دستورها اسلام بهره گیرى نشد، آیا این امر بدون علت بود؟ باید تحقیق كرد كه چگونه این انحرافات حاصل شد و چه عواملى در آن دخالت داشت، تا ما سعى كنیم از چنین عواملى اجتناب كنیم و اجازه ندهیم انقلاب اسلامى ایران به آفاتى كه نهضت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به آنها مبتلا شد، گرفتار شود. ما مى شنویم كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از رسیدن به خلافت ظاهرى، ـ یعنى بعد از بیعت مردم با آن حضرت ـ با مشكلات زیادى مواجه شد، به گونه اى كه حضرت امیر(علیه السلام) طى كمتر از پنج سال حكومت، به سه جنگ مهم پرداخت. اگر این جنگ ها اتفاق نیفتاده بود امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى توانست خدمات فراوانى به جامعه اسلامى ارائه و اسباب ترقى و تكامل مردم را فراهم كند. اما گرفتار شدن در این جنگ ها مانع شد كه جامعه اسلامى از رهبرى امیرالمؤمنین(علیه السلام) حداكثر استفاده را ببرد. این امور بدون دلیل و اتفاقى نبود. ما باید با بررسى آنها دریابیم علت وقوع این حوادث چه بود كه موجب شد مسلمانان نتوانند به درستى از رهبرى امیرالمؤمنین(علیه السلام) استفاده كنند. این وقایع ادامه داشت تا در نهایت به زمان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) رسید. چرا در میان همه شهرهاى اسلامى فقط مردم كوفه از امام حسین(علیه السلام) دعوت كردند و نامه هاى عجیب و غریبى نوشتند كه بر اساس آنچه نقل شده است، از شهر كوفه دوازده هزار نامه دعوت براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) فرستاده شد. در آن زمان مملكت اسلامى صدها شهر داشت; اما فقط از شهر كوفه دوازده هزار نامه براى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) ارسال شد كه در آنها خطاب به امام حسین(علیه السلام) نوشته شده بود; ما مى خواهیم امامت شما را بپذیریم، شما به كوفه تشریف بیاورید و در این شهر حكومت حضرت على(علیه السلام) را ادامه دهید. چگونه این مسأله اتفاق افتاد؟ ارسال دوازده هزار نامه جداگانه و یا حتى طومارهایى با دوازده هزار امضاء براى حضرت ابى عبداللّه(علیه السلام) از شهر كوفه مسأله ساده اى نیست. مدینه زادگاه حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، زادگاه اسلام و زادگاه حكومت اسلامى بود. پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امام حسن(علیه السلام)، و همچنین امام حسین(علیه السلام)سال ها در آن شهر زندگى كرده بودند. اما مردم مدینه نه تنها از امام حسین(علیه السلام) دعوت نكردند بلكه شرایطشان بگونه اى بود كه سیدالشهداء(علیه السلام) محرمانه از مدینه خارج شد و به مكّه معظّمه رفت. آن حضرت از شهر دیگرى دعوت شد. اما اكثر افرادى كه آن بزرگوار را دعوت كردند، از دعوت خود صرف نظر كردند، تا جایى كه در روز عاشورا، حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آنها را خطاب قرار داد; چون در میان لشكر عمر سعد نویسندگان بعضى از همان نامه ها حضور داشتند.

حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) خطاب به آنها مى فرماید: شمااز ما كمك خواسته و ما را دعوت كردید تا جامعه شما را رهبرى كرده شما را از گمراهى و از ظلم بنى امیه نجات دهیم. ما هم دعوت شما را پذیرفتیم، سختى ها را تحمل كردیم و به یارى شما آمدیم; آیا حال كه ما به اینجا آمده ایم; شما باید شمشیرهاى خود را به روى ما بكشید؟ شمشیرهایى كه خودِ ما براى نابود كردن دشمنان اسلام به دست شما دادیم، آیا امروز همان شمشیرها را به روى خود ما مى كشید؟ این چه حادثه اى است؟ آیا امرى اتفاقى است؟ ما امروز اهل كوفه را سمبل بىوفایى مى دانیم، زیرا اهل كوفه به اندازه اى بىوفا بودند كه حضرت على(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام)را تنها گذاشته اند; آیا شما فكر مى كنید اهل بصره یا اهل مدینه این گونه نبودند؟ آیا به تصور شما، شهرهاى دیگر باوفاتر بودند؟ در واقع اهل كوفه كه در دعوت از امام حسین(علیه السلام)جرأت و جسارت فراوانى از خود نشان دادند حتى بعضى از ایشان مثل حبیب ابن مظاهر، مسلم بن عوسجه و افرادى دیگر براى حمایت از امام حسین(علیه السلام) به كربلا آمدند. اما این سؤال مطرح است كه چگونه همان كسانى كه از امام(علیه السلام) دعوت كردند، از دعوت خود صرف نظر كردند و نه تنها عقب نشینى كردند، بلكه با امام حسین(علیه السلام) نیز جنگیدند.

اكنون تصور كنید در حالى كه هنوز قریب چهل سال بیشتر از وفات پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نگذشته است، همان مردمى كه سال ها از محضر حضرت على(علیه السلام) استفاده كرده بودند و بسیارى از آنها در جنگ ها با حضرت على(علیه السلام) همراه بودند، همین مردم، فرزند حضرت على(علیه السلام)و امام مفترض الطاعه را به فجیع ترین وضعیتى كه در تاریخ سابقه نداشت، كشتند. این چه حادثه عجیبى است؟ آیا این حادثه، امرى اتفاقى بود؟ آیا همین اندازه كه بگوییم حادثه اى بود كه به دست مردم بىوفاى كوفه اتفاق افتاد، كافى است؟ آیا در زمان ما مردم بىوفا وجود ندارند؟ آیا از این پس جنگى علیه حق تحقق نخواهد یافت؟ شایسته است كه این حوادث را تحلیل كنیم، علت هاى آن را پیدا كرده آسیب شناسى كنیم و به دست آوریم كه چه عاملى موجب شد كسانى كه حضور حضرت على(علیه السلام) را درك كرده و براى امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند، دست به چنین اقدامى بزنند؟ در بین مردم كوفه تعدادى اندك شمار از منافقین، كفار و افراد ضعیف الایمانى بودند كه اهل بیت(علیهم السلام) را قبول نداشتند. ما با این گروه كارى نداریم. اما عده زیادى از مردم كوفه، به امام حسین(علیه السلام)نامه نوشتند و از آن حضرت درخواست كردند كه به كوفه بیاید و حكومت تشكیل دهد. یكى از این نامه ها توسط تعداد زیادى از مردم كوفه امضا شده بود و در آن ابتدا حمد خدا را به جا آورده بودند، به خاطر اینكه دشمن اهل بیت(علیهم السلام) كه حق آنها را غصب كرده و به زور بر مردم حكومت مى كرد، نابود شده بود. در این نامه بعد از حمد و ثناى الهى به خاطر مرگ معاویه و كوتاه شدن دست او از سر مردم، اضافه شده بود: ما از شما خواهش مى كنیم به كوفه تشریف بیاورید، «لعل الله یجمعنا بك على الحق»1، شاید حضور شما در این شهر موجب شود كه جامعه ما راه حق را بشناسد، آن را بپیماید و مردم در مسیر حق با یكدیگر متحد شوند. آیا كسانى كه چنین نامه هایى مى نویسند، باید بر روى امام حسین(علیه السلام) شمشیر بكشند؟

علت این تغییر چیست و چگونه چنین تحولى در انسان ایجاد مى شود؟ اگر ما این حوادث را تحلیل كنیم و عوامل آن را بشناسیم، در این صورت مى توانیم بعضى از تحولات را كه در زمان خود ما، پس از پیروزى انقلاب رخ داده است، تحلیل كنیم و بفهمیم چرا چنین اتفاقاتى پیش آمده است؟ چرا بعضى افراد از مسیر صحیح منحرف شدند، چرا عده اى از پشت به نظام اسلامى خنجر زدند و هنوز هم به این كار خود ادامه مى دهند؟ چگونه ممكن است كسى كه سال ها نماینده امام در چند نهاد انقلابى بوده است، بزرگ ترین خیانت را به این انقلاب انجام دهد و حوادث دیگرى كه خود شما كمابیش از آنها مطلع هستید. اگر ما وقایع تاریخى را به درستى تحلیل كرده و از آنها عبرت لازم را گرفته بودیم، چه بسا این حوادث براى ما اتفاق نمى افتاد. امروز هم با انجام این كار مى توانیم حداقل خود را از فریب خوردن و گمراهى نجات دهیم.

این وظیفه كسانى امثال این گوینده است كه توفیق خدمات دیگرى از قبیل فعالیت هاى هنرى، اقامه عزادارى و مرثیه خوانى را نداریم، ولى مى توانیم با مطالعه، بحث و بررسى، این مسائل را بیشتر تحلیل كرده پاسخ سؤالاتى را كه در ذهن جوانان عزیز ماست، بیان كنیم.


1. بحارالانوار، ج 44، ص، 332.