شبهه «برحق بودن همه ادیان»
قرار بود در این جلسات به ذكر شبهاتى كه در سال هاى اخیر از طرف معاندین یا فریب خوردگان و گمراهان مطرح شده و متأسفانه ذهن بسیارى از نوجوانان و جوانان را مشوش كرده، و ارائه پاسخ روشنى به آنها بپردازیم. اگر چه در مورد بسیارى از این شبهات ـ البته نه همه آنها- بحث هاى زیادى انجام گرفته، مقالاتى نوشته شده و در مورد بعضى از شبهات كتابهایى نیز تدوین شده است و كسانى كه فرصت داشته باشند، مى توانند به كتاب هاى مربوط مراجعه كرده استفاده كامل را از آنها ببرند; ولى اگر قرار باشد هر چه در كتاب نوشته شده است گفته نشود; كمتر چیزى براى گفتن مى ماند. بسیارى از مسائل در كتابها نوشته شده است، لكن همه افراد فرصت نمى كنند كه آنها را بخوانند یا اطلاع ندارند كه به چه كتابى مراجعه كنند یا گاهى بیان كتب علمى است و اقتضا مى كند كه مطالب آن به بیان ساده ترى گفته شود.
به هر حال، یكى از شبهاتى كه طى چند سال اخیر در محافل مختلف مطرح و در مورد آن بحث هاى زیادى شده و همچنان هم پیرامون آن بحث مى شود، این است كه بر چه اساسى گفته مى شود راه نجات انسان، منحصر در دین اسلام است؟ و بر چه مبنایى سایر ادیان نمى توانند نقش دین اسلام را ایفا كنند و انسان را به سعادت برسانند؟ به عبارت دیگر: همچنان كه در بعضى از حوزه هاى معرفتى و عرصه هاى زندگى انسان، نظرهاى مختلفى قابل طرح و قابل قبول است، چه مانعى دارد كه در مورد دین هم بگوییم ادیان مختلف قابل قبول هستند و تنها اسلام را راه سعادت بشر و صراط مستقیم ندانیم; بلكه سایر ادیان هم هر یك صراط مستقیمى بشماریم كه انسان را به سعادت مى رسانند.
همچنان كه پیش از این اشاره كردیم، اصل این شبهه مانند موارد مشابه آن از مغرب زمین به كشور ما و سایر كشورهاى اسلامى به سوغات آورده شده و دلایلى هم براى مطرح شدن و ترویج آن وجود داشته است.
از جمله دلایل ساده آن، این است كه هنگامى كه جوان یا نوجوانى مشاهده مى كند كه در عالم، ادیان متعدد و مختلفى وجود دارد و هر یك از آنها پیروان زیادى دارند كه براى رواج دین خودشان تلاش هاى فراوانى مى كنند، بسیارى از آنها نیز مخلصانه زحمت مى كشند، با مشاهده این واقعیت، براى یك جوان یا نوجوان سخت است كه باور كند كه همه آنها جهنمى هستند; ولى در بین شش میلیارد جمعیت دنیا، كه در حدود یك پنجم آنها مسلمان و درصد كمى از ایشان شیعه هستند تنها گروه اندكى به بهشت مى روند چون تنها ایشان پیرو دین و مذهب حق هستند. باور این مطلب براى بسیارى از مردم دشوار است كه تنها یك دین حق و یك نظر حق وجود دارد و بقیه اهل باطل هستند. عامل دیگرى كه به خصوص این شبهه را در مغرب زمین تقویت كرده است، عامل اجتماعى است. در طول قرنهاى متمادى جنگ ها و خونریزى هاى زیادى در میان پیروان ادیان و مذاهب مختلف درگرفته است، جنگهایى كه گاهى سالیان درازى طول كشیده و میلیون ها انسان را قربانى كرده است و هنوز هم، با وجود این كه، این همه اهل مغرب زمین ادعاى تمدّن مى كنند و از سوى دیگر روحیه تساهل و تسامح و تولرانس در آنها تقویت شده، هنوز هم در گوشه و كنار همین مغرب زمین جنگهاى مذهبى وجود دارد. مى دانید كه هنوز در ایرلند بین پروتستان ها و كاتولیك ها جنگ و نزاع وجود دارد و هر از چندى درگیرى هایى بین آنها به وجود مى آید.
این عامل هم موجب شده است كه بگویند بهتر است به این جنگ ها خاتمه دهیم و بگوییم هر دو مذهب درست مى گویند و اگر كسى سؤال كرد كه آیا مذهب كاتولیك درست است یا پروتستان؟ بگوییم هر دو مذهب خوب هستند. بعد از مذهب، نوبت به ادیان مى رسد. همچنان كه مى دانید; جنگهاى صلیبى جنگهاى طولانى بین مسلمان ها و اروپایى ها بود كه سالها طول كشید و موجب كشته شدن افراد زیاد و ویرانى هاى فراوانى شد. بسیارى از مردم از این جنگها خسته شدند و گفتند بهتر است بگوییم هم اسلام خوب است و هم مسیحیت.
عامل سومى كه به عوامل قبلى ضمیمه شد این بود كه بعد از اینكه مسلمانان از راه هاى مختلف در اروپا نفوذ كردند، مناطق زیادى از اروپا مسلمان شدند و در سایر كشورها نیز روز به روز اسلام رواج بیشترى یافت و گرایش بیشترى به اسلام پیدا شد. امروزه هم شرایط به همین صورت است. گرچه غربى ها تمایل چندانى ندارند كه این مسأله به درستى منعكس شود، ولى آمارها و دلایل زیادى وجود دارد كه به خصوص در خود آمریكا، روز به روز گرایش به اسلام زیادتر مى شود. هر سال مساجد زیادى ساخته مى شود و عده زیادى از مردم به خصوص سیاه پوستان مسلمان مى شوند. هنگامى كه گرایش مردم نسبت به اسلام شدت پیدا كرد، كلیسا به هراس افتاد كه اگر این وضع ادامه پیدا كند، طولى نمى كشد كه مسیحیت از صحنه روزگار محو خواهد شد. به ویژه این كه مسلمانان در بحث ها و مناظرات از امتیازات خاصى برخوردار هستند. چون مطالب قوى و محكمى دارند در حالى كه مسیحیان مطالب بسیار ضعیفى دارند و اعتقادات خاصّشان سست و بى اساس است. پیش از این به بعضى از مطالب كتاب مقدس اشاره كردم. مسیحیان هنگامى كه دیدند با مطرح شدن معارف اسلام و مقایسه بین محتواى قرآن با محتواى تورات و انجیل، هر كس وجدان سالم و عقل سلیم داشته باشد، مسلّماً اسلام را ترجیح خواهد داد به هراس افتادند. در اروپا بیشتر دین مسیحیت و اسلام مطرح بود و هنوز هم هست. حال، با وجود چنین امتیازاتى در اسلام، طبیعى است كه مسیحیت در مقابل اسلام رنگ مى بازد و اگر بنا باشد در مورد مواضع هر دو دین بحث شود و بین آنها مقایسه انجام گیرد، اغلبِ مردم، اسلام را ترجیح خواهند داد. این مسأله موجب شد كه شوراى كلیسا براى حل مشكل ضعف مسیحیت در برابر اسلام به بحث و بررسى پرداخته و به طور رسمى اعلام كند كه دین اسلام هم یك دین بزرگ و مورد احترام است. این مسأله را شوراى كلیساى كاتولیك به طور رسمى از جانب پاپ اعلام كرد و در واقع بدین ترتیب مسیحیت را نجات داد. آنها دیدند اگر وضع به همین صورت ادامه پیدا كند مسیحیت از بین مى رود، از این رو اسلام را به عنوان یك دین بزرگ و قابل قبول پذیرفتند تا مسیحیت هم به عنوان قرین و همتاى آن باقى بماند. چون پیش بینى آنها این بود كه ادامه چنین روندى به شكست كامل مسیحیت خواهد انجامید. من شخصاً اشخاصى را دیده ام كه با وجود اینكه مسیحى هستند مى گویند اسلام هم دین بسیار خوبى است. حتى بعضى از ایشان اعتراف مى كنند كه اسلام حداقل در بعضى از ابعاد از مسیحیت بهتر است، اما در عین حال مسیحى باقى مى مانند.
این دلایل یا انگیزه هاى مختلف موجب شد كه مسیحیان تعدّد ادیان صحیح را بپذیرند. البته بیشترین تضاد بین اسلام و مسیحیت بود، ولى در سایر موارد نیز كمابیش این علل وانگیزه ها وجود داشت. به همین دلیل این سؤال مطرح شد كه چرا باید گفت دین حق تنها یكى است؟ نه تنها چنین نیست; بلكه همه ادیان خوب هستند. البته طرفداران این نظریه از لحاظ افراط و تفریط مراتب مختلفى دارند. بعضى از آنها مى گویند: همه ادیان مانند هم است و هیچ تفاوتى بین آنها نیست; از این رو نمى توان ترجیحى براى یكى از ادیان قائل شد. بعضى ازآنها هم مى گویند همه دینها خوب هستند; ولى ممكن است بعضى از آنها بر سایر ادیان ترجیح داشته باشد و اگر دینى از تمام جهات بر دیگر ادیان ترجیح نداشته باشد، مى توان گفت این دین از جهت خاصى بر دین دیگر برترى دارد. در حالى كه بعضى از آنها مى گویند: هیچ دینى بر سایر ادیان ترجیحى ندارد; همه ادیان صراط مستقیم هستند و همه آنها به حقیقت مى رسند. نام این گرایش «كثرت گرایى دینى» یا «پلورالیسم دینى» است; «پلورال» در انگلیسى به معنى كثیر و جمع و در مقابل مفرد است. به این نظریه كثرت گرایى یا چندصدایى دینى گفته مى شود. حتماً تعبیر جامعه چندصدایى را شنیده اید; یعنى در جامعه احزاب مختلفى با گرایشهاى مختلف سیاسى وجود داشته باشند. چند صدایى دینى هم یعنى دین هاى مختلف وجود داشته باشند كه همه آنها معتبر باشند. البته در این مجال اندك نمى توان تمام ابعاد این بحث را مطرح كرد.