فهرست مطالب

ارتباط بین «باید»ها و «هست»ها

ارتباط بین «باید»ها و «هست»ها

ارزشها، خوبى ها و بدى ها و بایدها و نبایدها بر اساس تحلیل صحیح، مبتنى بر شناخت ها و هست هاست. به تعبیر دیگر، تمام بایدها بر پایه هست ها استوار است و به نحوى از هست ها استنتاج مى شود. این بحثى است كه از حدود بیست سال قبل در كشور ما مطرح شده است. آیا بایدها و هست ها با هم ارتباط دارند یا نه و آیا بایدها از هست ها استفاده مى شوند یا نه؟ قبل از انقلاب، بحثهاى زیادى در مورد این مسائل مطرح بود كه الحمد لله ـ حل شده است. این بحث ها در نهایت به این نتیجه منتهى شد كه به یك معنا، بایدها از هست ها استنتاج مى شود و اعتقاد به بعضى از هست ها موجب پیدایش بایدهاى خاصى مى شود. براى عزیزانى كه كمتر به بحث هاى فلسفى آشنایى دارند، مساله را به صورتى ساده تر بیان مى كنم:

ما دو نوع شناخت داریم كه در زندگى انسان از اهمیت زیادى برخوردار است. مسأله اول این است كه آیا ما و این عالم آفریدگار و پروردگارى داریم یا نه؟ آیا كسى هست كه اختیار آفرینش و اداره این عالم در دست او باشد؟ این سؤال از هست هاست؟ یعنى آیا خدا هست یا نیست؟ این اصلى ترین مسأله در زندگى انسان است. اگر پاسخ این سؤال مثبت باشد، در پى آن مسائل فراوان دیگرى مطرح مى شود، همچنان كه اگر پاسخ این سؤال منفى باشد، به دنبال آن مسایل دیگرى مطرح مى شود. اگر كسى العیاذ بالله ـ معتقد شد كه خدایى در كار نیست، آیا براى او مسأله عبادت و پرستش خدا مطرح خواهد بود؟ آیا وجود ادیان و مذاهب و مسأله حق و باطل دینها مطرح مى شود؟ اگر خدا نباشد، باید بساط همه ادیان برچیده شود. پس، این مسأله بسیار مهم و بلكه اصلى ترین مسأله اى است كه انسان باید در زندگى خود حل كند. این مسأله از قبیل «هست ها» است.

دومین مسأله به حقیقت انسان باز مى گردد. آیا انسان، تنها همین موجود مادى است كه پس از مدتى مى میرد و با مرگ تمام مى شود؟ یا اینكه انسان بعد از مرگ نیز از حیات بهره مند است؟ اگر حیاتى پس از مرگ باشد، شاید آن حیات ابدى و همیشگى باشد. این دو مسأله از هر مسأله دیگرى حتى از اعتقاد به انبیاء، مهم تر است! همچنان كه در قرآن كریم ملاحظه مى كنید، در آیات زیادى بر «ایمان بالله و بالیوم الاخرة» تأكید شده است، در حالى كه در این آیات، صحبتى از انبیاء، ادیان و كتب آسمانى نیست. «و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر»1. «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان یرجوا الله و الیوم الاخر»2. ابتدا باید مسأله وجود خدا و مسأله روز قیامت و زندگى ابدى حل شود. اعتقاد به انبیاء پس از اثبات وجود خدا، روز قیامت و حساب و كتاب مطرح مى شود. سپس نوبت به این مسأله مى رسد كه در این عالم چه كنیم كه سعادتمند شویم؟ در اینجا است كه مسأله احتیاج به انبیاء مطرح مى شود. بنابراین، اصلى ترین مسأله، وجود الله و قیامت است. اگر این دو مسأله ثابت شود، رفتار انسان ها در مسیر خاصى قرار مى گیرد، انسان احساس مى كند، حساب و كتابى در كار است و باید مراقب اعمال خود باشد، مبادا كارى را انجام دهد كه روز قیامت در آتش جهنم بسوزد. اما اگر اعتقاد به آخرت نبود، همان گونه كه ابوسفیان گفت: «لاجنة و لانار»، در این صورت رفتار انسان تغییر مى كند و مى تواند به هر صورتى كه تمایل داشت، رفتار كند. در این صورت انسان كاملا آزاد و رها خواهد بود. چون حساب و كتابى در كار نیست. در واقع، پایه لیبرالیسم، انكار خدا و پیامبر است. اگر كسانى در كنار اعتقاد به خدا و قیامت، لیبرالیسم را هم قبول دارند، نوعى تضاد در اعتقاد آنها وجود دارد كه خود ایشان به آن توجه ندارند. این دو اعتقاد با یكدیگر جمع نمى شوند. ممكن نیست كه انسان بخواهد آزاد باشد و به هر صورتى كه خواست، رفتار كند، در حالى كه اعتقاد به وجود حساب و كتابى داشته باشد. اگر كسى معتقد به حساب و كتاب است، باید رفتار خود را به گونه اى تنظیم كند كه بتواند در قیامت پاسخگوى اعمال خود باشد; در این صورت نمى تواند لیبرال باشد.

مسأله اصلى براى ما بعد از اعتقاد به وجود خدا، این است كه آیا روز قیامتى خواهد بود و آیا زندگى اصلى در آخرت است و بر همین اساس ما باید در این دنیا به صورتى رفتار كنیم كه جهان آخرت سعادتمند باشیم یا اینكه زندگى حقیقى در همین دنیا است و هر چه هست و نیست متعلق به همین عالم است و باید در این دنیا خوش بگذرانیم؟ آیا مى توانیم بگوییم بعد از مرگ، خدا كریم است؟ چرا براى امور دنیوى این گونه عمل نمى كنیم؟ مگر خدا فقط براى آخرت كریم است؟ آیا خدا براى دنیا كریم نیست؟ چرا فقط در مورد عذاب ابدى مى گوییم خدا كریم است؟ چون ایمان واقعى نداریم. حاصل آنكه: آنچه موجب شد مردم كوفه تا این حد بى وفا شوند كه تا امروز من و شما به آنها لعن و نفرین بفرستیم، علاقه آنها به امور دنیا بود. امیدواریم كه این لعن و نفرین ها شامل خود ما نشود. اگر حیاتى و توفیقى بود، ان شاء الله در جلسات آینده با استفاده از فرمایش هاى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، در مورد اشكال كار كوفیان و راه معالجه آن توضیح بیشترى خواهم داد.


1. بقره، 8.

2. احزاب، 21.