دو منشأ فتنه هاى اجتماعى
به هر حال، ریشه تمام انحرافات فردى و اجتماعى، به انحراف در دو دسته عامل مؤثر در رفتار انسان، باز مى گردد، انحراف در تفكر، بینش و شناخت و انحراف در میل، هوس، انگیزه و جاذبه اجتماعى. اگر تفكر انسان صحیح باشد و كشش هاى باطنى او هم در مسیر درست قرار گیرد دنیا به بهشت تبدیل خواهد شد. مشكلات زندگى اجتماعى كه به رفتار انسان ها مربوط مى شود، گاهى ثمره اشتباه، در مبانى فكرى و به تعبیر دیگر نادانى انسان است. مثلاً مسأله اى به درستى براى انسان حل نشده، اما او تصور مى كند آن را به خوبى فهمیده است. اگر به خاطر داشته باشید، یكى از مواردى كه در فرمایش هاى حضرت امام(قدس سره) زیاد تكرار مى شد، تعبیراتى از این قبیل بود كه «آقایان توجه ندارند». ایشان هنگامى كه در مورد فردى مى خواستند بگویند او مسأله اى را به درستى نفهمیده است و اشتباه مى كند، این تعبیر را به كار مى بردند. گاهى نیز ممكن است انسان به درستى مسأله را فهمیده باشد، اما تمایلى به عمل بر طبق فهم خود نداشته باشد. گاهى با وجود اینكه انسان مى داند كارى بد است، مبناى عقلایى ندارد و براى اجتماع هم ضرر دارد، اما به خاطر ارضاى هوى و هوس خود آن كار را انجام مى دهد. عواملى كه در صدر اسلام موجب چنین انحرافاتى شد از این دو دسته خارج نیست.
در فرهنگ صدر اسلام تعبیرى ادبى رایج بود. در آن زمان هنگامى كه مردم به رفتار ناهنجار اجتماعى مبتلا مى شدند و موجب گمراهى و انحراف آنها مى شد، به چنین انحرافى «فتنه» مى گفتند. در قرآن كریم هم از این تعبیر استفاده شده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مورد «فتنه» كلام زیبایى در نهج البلاغه دارد. آن حضرت ضمن خطبه اى مى فرمایند: «أنما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع و أحكام تبتدع یخالف فیها كتاب اللَّه و یتولى علیها رجال رجالا على غیر دین اللَّه فلو أن الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف على المرتادین و لو أن الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسن المعاندین و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالك یستولی الشیطان على أولیائه و ینجو الذین سبقت لهم من اللَّه الحسنى»1امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرمایند: فتنه هاى اجتماعى دو منشأ دارد: منشأ اول هوس هایى است كه در افراد پیدا مى شود. اگر افراد مى توانستند آن هوس ها را كنترل كنند، آنها را به مسیر صحیحى سوق دهند و نخواهند در حد افراط به آن هوس ها عمل كنند، چنین فتنه هایى به وجود نمى آمد. عامل دوم هم مسایلى است كه به نام دین مطرح مى شود در حالى كه ارتباطى با دین ندارند. انتساب این بدعت ها به دین، به این منظور است كه مردم ساده دل باور مى كنند كه این امور جزء دین است، در حالى كه چنین نیست و این امور بدعت است. «آراءٌ تتبدع»، یعنى نوآورى هایى است كه جزء دین قرار داده مى شود در حالى كه جزء دین نیست. عده اى از مردم هم كه در اشتباه افتاده اند تصور مى كنند این امور جزء دین است و از آنها پیروى مى كنند و از دین منحرف مى شوند. فكر مى كنند این امور جزء دین است و باید به آنها عمل كرد، در حالى كه این مسائل بدعت و خارج از دین است. در چنین مواردى است كه «یخالف فیها كتاب الله»، یعنى قرآن مورد مخالفت قرار مى گیرد. زمانى كه آراء جدیدى كه مخالف قرآن است، به نام دین عرضه مى شود، قرآن متروك مى شود، «و یتولى علیها رجال رجالا على غیر دین الله»، روابطى بین مردم برقرار مى شود كه بر اساس ملاك هاى دینى نیست و ارتباطات اجتماعى به صورت امرى ضد دینى در مى آید. سپس حضرت امیر(علیه السلام) مى فرماید: اگر شرایط به گونه اى بود كه حق به صورت كامل مشخص بود و با آراء بدعت آمیز مشتبه نمى شد و حق و باطل از یكدیگر متمایز بودند، «فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف على المرتادین»، حقیقت بر كسانى كه در پى حق بودند، مخفى نمى ماند و به فتنه مبتلا نمى شدند. «و الو ان الحق خلص من لبس الباطل»، و اگر باطل كاملا از حق جدا بود و با آن اشتباه نمى شد، كسى به دنبال باطل نمى رفت. مردم فطرتاً حق طلب هستند. اگر عده اى به دنبال باطل مى روند، به این دلیل است كه در مجموعه باطل، عناصر حقى را گنجانده اند كه مردم را مى فریبد و به سوى باطل مى كشاند. «و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». كسانى كه قصد ایجاد فتنه دارند، باطل را با حق ممزوج كرده و به مردم ارائه مى دهند. هنگامى كه كسى قصد فراهم كردن دسته گلى را داشته باشد، از هر گلى شاخه اى مى چیند و به یكدیگر ضمیمه مى كند. اگر تمام گل ها بدبو و مسموم باشد، كسى به سراغ آن نمى رود. اما اگر همراه با گل هاى معطر، چند شاخه گل مسموم نیز در این دسته گل قرار داده شود، ممكن است عده اى فریفته گل هاى خوشبوى آن دسته گل شده و به تصور اینكه دسته گل خوشبویى را استشمام مى كنند، مسموم شوند. اگر فقط گل هاى مسموم و بدبو در این دسته گل باشد، كسى رغبت نمى كند آن را استشمام كند. حضرت امیر(علیه السلام) مى فرماید «و لكن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان»، حق و باطل را با یكدیگر ممزوج مى كنند. «فهنالك یستولى الشیطان على أولیائه»، در چنین شرایطى كه حق و باطل با یكدیگر ممزوج شده است، شیطان مى تواند طعمه هاى خود را از میان مردم پیدا كند و آنها را شكار كند. چه كسانى طعمه هاى شیطان هستند؟ كسانى كه فریب امتزاج حق و باطل را خورده اند و آگاهى و تخصص كافى براى تمییز حق و باطل از یكدیگر را ندارند. چشم آنها به نقاط مثبتى دوخته شده و عناصرِ حق، آنها را به خود جذب كرده است; غافل از این كه در بین عناصر حق، عناصر مسموم و زهرآگینى وجود دارد كه آنها را به كشتن، نابودى مى كشاند. شیطان در پى چنین شرایطى است كه حق و باطل با یكدیگر مشتبه شود تا طعمه هاى خود را از میان جامعه صید كند. «فهنالك یستولى الشیطان على اولیائه و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنى»، در این شرایط كسانى نجات پیدا مى كنند كه بر اساس تقدیر الهى و نظام محكم و حكمت آمیزى كه خدا برقرار كرده است، در صدد یافتن حق برآیند و آن را پیدا كنند. چنین كسانى از آفت هاى شیطانى مصون مى مانند. اما بقیه افراد كمابیش در دام شیطان مى افتند.
1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، كتابخانه آیة الله مرعشى، 1404، ج 3، ص240.